امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pull In

American: ˈpʊlɪn British: pʊlɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
جلوگیری کردن، مانع شدن، مهار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
phrasal verb
دستگیر کردن، توقیف کردن
phrasal verb
به داخل کشیدن، به دست آوردن، جذب کردن
phrasal verb
(اتومبیل یا قطار) رسیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pull in

  1. phrasal verb arrest
    Synonyms: apprehend, bust, collar, detain, nab, nail, pick up, pinch, run in, take into custody
    Antonyms: exonerate, free, let go
  2. phrasal verb attract, obtain
    Synonyms: absorb, bring in, clear, draw, draw in, earn, gain, gross, make, net, pocket, suck, take home
    Antonyms: repel, throw away
  3. phrasal verb Pull something so that comes inside
  4. phrasal verb Approach a station

ارجاع به لغت pull in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pull in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pull in

لغات نزدیک pull in

پیشنهاد بهبود معانی